عبدالکریم احسانی

personal websit abdolkarim ehsani

عبدالکریم احسانی

personal websit abdolkarim ehsani

زن انگاس ...

سوی شهر آمد آن زن انگاس 

سیرکردن گرفت از چپ و راست 

دید آینه ی فتاده به خاک 

گفت (( حقا که گوهری یکتاست ))

به تماشا چو بر گرفت و بدید

عکس خود را، فکند و پوزش خواست 

که : (( ببخشید خواهرم ! به خدا من ندانستم این گهر زشماست))

ما همان روستا زنیم درست

ساده بین، ساده فهم، بی کم و کاست

که در آیینه ی جهان بر ما

از همه ناشناس تر، خود ماست 

 

(نیما) 

بهار آمد . . .

    

 

آمد بهارعاشقان تا خاکدان بستان شود 

                                   آمد ندای اسمان تا مرغ جان پران شود 

ای مانده زیر شش جهت هم غم بخور هم غم مخور  

                                   کان دانه ها زیر زمین یک روز نخلستان شود    ( مولانا )

روز نو ، بهار نو ، سال نو و حال نو مبارک ! 

نمی دانم زمستان است که سر وقت بهارمی رود یا بهار است که سراغ زمستان می اید . 

شاید هم در نقطه ای میانی قرار ملاقات دارند .هرچه هست لحظه ی ملاقات سپیدی وسبزی ، لحظه مبارکی است . لحظه ای که هر سال فقط یک بار روی می دهد. تحویل از سپیدی به سبزی ، انقلاب رنگ است .انقلابی که دیده ودل را دگرگون می کند. رنگی که دیده می بیند و بر دل می نشیند . و درست از همان لحظه - اگر دعایمان مستجاب شده باشد - نه دیگر ان دل ، ان دل است که بود و نه دیده همان ، بلکه هر دو تغییر کرده اند . به رنگی و دیداری و روزمان نو می شود . 

یا مقلب القلوب والابصار

 

ادامه مطلب ...