عبدالکریم احسانی

personal websit abdolkarim ehsani

عبدالکریم احسانی

personal websit abdolkarim ehsani

زن انگاس ...

سوی شهر آمد آن زن انگاس 

سیرکردن گرفت از چپ و راست 

دید آینه ی فتاده به خاک 

گفت (( حقا که گوهری یکتاست ))

به تماشا چو بر گرفت و بدید

عکس خود را، فکند و پوزش خواست 

که : (( ببخشید خواهرم ! به خدا من ندانستم این گهر زشماست))

ما همان روستا زنیم درست

ساده بین، ساده فهم، بی کم و کاست

که در آیینه ی جهان بر ما

از همه ناشناس تر، خود ماست 

 

(نیما) 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد