عبدالکریم احسانی

personal websit abdolkarim ehsani

عبدالکریم احسانی

personal websit abdolkarim ehsani

اینم چند مطلب جدید

سلام به روی ماهتون

خوبین , خوشین , سلامتین ؟

خب خدا را هزاران مرتبه شکر , امیدوارم که همیشه سلامت باشین .

ازآنجایی که از گذاشتن آخرین مطلب در وبسایتم چند ماهی گذشته در این مدت خیلی ازدوستانی که لطف دارن و قدم رنجه میکنن ومیان وبسایتم هی کامنت گذاشتن که چیه؟ چرا دیگه وبتون رو بروز نمیکننین امروز تصمیم گرفتم برای اینکه نبودن این مدت رو جبران کرده باشم چندتا مطلب را توی همین یک پست بزارم که بخونید وبقول یکی از دوستان حالشو ببرید

مطلب اول

امروز وقتی وارد بخش مدیریت وبسایتم شدم دیدم که یکی ازدوستان عزیزم توی قسمت نظرات خصوصی برام شعری نوشته که فوق العاده زیبا بود وکلی از شعرش لذت بردم وحال کردم.

ازهمینجا دست مهربونش رو می بوسم که کلی منو خجالت دادن ...   

 اما مطلب دوم  

در این چند روزی که نبودم یه کشف بزرگ کردم , یکی از پسرای اقوام که حتی بلد نیست چهار خط یک کتاب فارسی رو از رو وبدون اشتباه بخونه وکلی غلط و غلوط داره (البته خدمتون عرض کنم بزنم به تخته ما خودمون که نابغه ایم ها این طفلک رو نمیدونم به کی رفته )اما با کمال تعجب همیشه بلا استثناء همه نمراتش بالای 17 هست , واین همیشه برام سوال بود که چطوری این نمره قبولی میگره !؟تا اینکه توی ایام امتحانات دیدم یک نمونه سوال ریاضی دستشه وداره جواب همون سوالات رو حفظ میکنه .بهش گفتم داری چیکار میکنی؟ مردم نمونه سوال رو فقط می بینند ویا حلش می کنن که با طرزسوالات آشنا بشن اما تو...

گفت نه این نمونه سوال نیست ! دبیرمون این برگه رو داده گفته که این برگه 25تا سواله یاد بگیرین امتحانتون رو دقیقا ازبین همین 25 تا سوال میارم .

 واما مطلب سوم

چند روز قبل برای انجام کاری توی یک اداره ای رفته بودم که اتفاقا یه خانم خیلی جوان شاید 13یا14 سالش بیشترنبود هم وارد اونجا شد, آرایش کرده بود در حد عروس!؟ یا بزارین اینجوری بگم بهتره , کوبیده بود از نوساخته بود .

نمیدونم بنظرم اینجور آدما با زبون بی زبونی میگن که حالشون از قیافه خودشون بهم میخوره یا شایدم بعضی کمبودهای شخصیتی ,عاطفی ,مادی یا معنوی زندگی مجبورشون میکنه که ... 

نمیدونم !؟  

اما به هر حال به یه نکته تا بحال توجه کردین بنظرمن که سن آرایش خیابونی خیلی اومده پایین ... 

مطلب چهارم

چند شب پیش یکی از دوستان دانشجوم پیامی داده بعد توش قسم داده که تورو خدا این رو برای 10نفر بفرست . تا یک روز دیگه یه خبر خوب بهت می رسه !؟

حال اگه یه آدم بی سواد این رو برام می فرستاد مهم نبود اما یه دانشجو ... چرا؟

من که شخصا به این طور پیامها اعتقادی ندارم برای کسی هم نمی فرستم شما چطور؟

 واما مطلب آخر

اول این مطلب آخر اجازه بدین 22 بهمن رو که چند روز بیشتر ازش نگذشته به ملت با بصیرت ایران تبریک بگم که با وجود  گرانی ها , مشکلات و اثر تحریم ها باز هم سنگ تموم گذاشتن و دشمنان رو مات و مبهوت کردن .

اما نکته ای که اینجا وجود داره اینه که بعد از ظهر اون روز داشتم تلویزیون می دیدم , یکی از آقایون میگفت تحریم ها هیچ اثری بر ما نداره , اصلا تحریم چیه ؟ حتی اگه امریکا واسرائیل بعلاوه دشمنان دیگه مون همگی با هم حمله نظامی هم کنن همشون رو براحتی حریفیم وهیچ غلطی نمیتونن بکنن ...  

(نقل به مضمون)

من قبول دارم که جونای ما شجاع وبا غیرتنداما نمی دونم چرا  اون لحظه توی فکرم کاملا اتفاقی و بطورناخوداگاه خطور کردکه این بنده خدا فکر کرده داره پلی استیشن بازی میکنه ودسته بازی اونها خرابه ...

من موندم چرا بعضی ها اینقدر عاقلن بخدا .

چی میشه که اینها اینقدر نابغه می شن ...!؟ 

بنظرتون اینا مرد عملن یا فقط جلوی دوربین دارن شعار میدن ...!؟ 

 

سبز باشید... 

نظرات 1 + ارسال نظر
سونیا 29 - بهمن‌ماه - 1391 ساعت 10:08 ق.ظ

اگر یک قورباغه تیزهوش وشاد را بردارید وداخل یک ظرف آب جوش بیندازید قورباغه چه کار می‌کند؟

بیرون می‌پرد! درواقع قورباغه فورا به این نتیجه می‌رسد که لذتی در کار نیست وباید برود!

حالا اگر همین قورباغه رابا یکی از فامیل‌هایش بردارید وداخل یک ظرف آب سرد بیندازید وبعد ظرف را روی اجاق بگذارید وبتدریج به آن حرارت بدهید قورباغه چه کار می‌کند؟
استراحت می‌کند…چند دقیقه بعد به خودش می‌گوید:ظاهرا آب گرم شده است وتا چشم به هم بزنید یک قورباغه آب پز آماده است.

زندگی به تدریج اتفاق می‌افتد. ماهم می‌توانیم مثل قورباغه داستانمان ابلهی کنیم وبه گرمای تدریجی آب عادت کنیم و وقت را از دست بدهیم وناگهان ببینیم که کار از کار گذشته است. ویا ...
همه ما باید نسبت به جریانات زندگی‌مان آگاه وبیدار باشیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد